ترمهای اولِ دانشگاه، معمولا پر از هیجانه، همه میخوان بقیه رو بشناسن، هی قرار میذارن تا کارای درسی رو کل کلاس باهم انجام بدن، هرجا میرن همو دعوت میکنن و...
علی دوستِ همون دورهی شیرین دانشگاهمه.
روزای اول دانشگاه رو با هم گذروندیم، یعنی همه باهم، همونموقع که برامون سوال بود الآن میتونیم همو به اسم کوچیک صدا کنیم یا نه؟ الآن اگه بریم بیرون، دانشگاه میفهمه و پدرمون رو درمیاره یا نه؟
اون روزا من خیلی پرانرژی بودم و پر از اعتماد به
سلام علیکم
خوش اومدم
صفا اوردم
دل تنگ بودم دل تنگ بودین:))
دیگه میخوام بیام که بیام
اصن اشکال نداره همتون رفتین (وایسین اشکامو پاک کنم بیام )
من میام بلکه ادم های قدیم برگردن و ادم های جدید اضافه بشن
من هر چقدم عوض بشم باز اینجا رو از هر شبکه ی اجتماعی ای بیشتر دوس دارم(ای بابا بازم اشکام را افتادن ک)
آقا میدونین چیه؟ من خیلی عوض شدم
یعنی میدونین خواهر بزرگم میگه«تازه یکم عقل پیدا کردم»:)
اون یکی خواهرم میگه «بزرگ شدی، یکم پخته شدی »که اینم همو
درباره این سایت